گاه می اندیشم!
جمعه 24 آذر 1391برچسب:,گاه می اندیشم،
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟
ان زمان که خبر مرگ مرا
ازکسی میشنوی،روی ترا
کاشکی می دیدم.
شانه بالا زدنت را ،
_ بی قید
وتکان دادن دستت که،
_مهم نیست زیاد
وتکان دادن سر را که،
_عجب!عاقبت مرد؟
_افسوس!
_کاشکی می دیدم!
من به خود می گویم
((چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
اتش عشق تو خاکستر کرد؟
حمید مصدق
نظرات شما عزیزان:
همه دم ميزنند از شمردن جوجه ها !!!
اما تو امشب ...
بشمار تعداد دل هايی که به دست آوردی ...
بشمار تعداد لبخند هايی که به لب دوستانت نشاندی ...
بشمار تعداد اشک هايی که از سر شوق و غم ريختی ...
فصل زردی بود و همه سعی کرديم سبز باشيم ...
يلدا در پيش است ... مبارک باد طولانی ترين شب سال ....